سخن از علی بن ابی طالب است كه سراسر زندگی و سلوك فردی و اجتماعی وی و گفتار و كردارش ارزنده ترین آموزه ها را عرضه می دارد. سخن از علی گفتن ، سخن از همه خوبی ها در حد اعلای آن است.
امام خمینی(س) كه خود درس آموز این مدرسه و دست پرورده این مكتب است در جائی به مناسبت عید غدیر چنین بیان حقیقت می كند كه:
«من مي گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام- صلي اللَّه علیه و آله و سلَّم- غیر از این یك موجود تربیت نكرده بود، كافي بود برایش؛ چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود براي اینكه یك همچو موجودي را تحویل جامعه بدهد، این كافي بود. یك همچو موجودي كه هیچ سراغ ندارد كسي، و بعدها هم سراغ ندارد كسي، امروز روز نَصْب اوست به امامت امّت، یك همچو موجودي امام امّت است، البته كس دیگر به پاي او نخواهد رسید.» (صحیفه امام، ج11، ص: 21)
و آیا عید غدیر كه آن همه در وصف و عظمتش از قول معصوم سفارش شده و پیرامونش به حق كتابهای بسیار ارزنده و مطالب ذی قیمتی ارائه شده است، این همه شأن و عظمت را چگونه كسب كرده و این همه اعتبار را از كجا آورده است؟ آیا این ‘عید الله الاكبر’ برای مولا امیرالمؤمنین ارزش آفرینی كرده و امتیازی جدید بر همه خوبیهای وی افزوده است؟ و یا اینكه مسأله وجهی دیگری دارد و اگر دارد، دلیل آن چیست؟
امام خمینی(س) با تأكید بر اهمیت و كلیدی بودن مسأله عدالت و به ویژه در امر حكومت داری به این پرسش، چنین پاسخ می دهند:
« مسئله غدیر، مسئله اي نیست كه بنفسه براي حضرت امیر یك مسئله اي پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد كرده است. آن وجود شریف كه منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است كه غدیر پیش بیاید. غدیر براي ایشان ارزش ندارد؛ آن كه ارزش دارد خود حضرت است كه دنبال آن ارزش، غدیر آمده است.
خداي تبارك و تعالي كه ملاحظه فرموده است كه در بشر بعد از رسول اللَّه كسي نیست كه بتواند عدالت را به آن طوري كه باید انجام بدهد، آن طوري كه دلخواه است انجام بدهد مأمور مي كند رسول اللَّه را كه این شخص را كه قدرت این معنا را دارد كه عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد كند و یك حكومت الهي داشته باشد، این را نصب كن.
نصب حضرت امیر به خلافت این طور نیست كه از مقامات معنوي حضرت باشد؛ مقامات معنوي حضرت و مقامات جامع او این است كه غدیر پیدا بشود. و اینكه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر ازش تجلیل كرده اند، نه از باب اینكه حكومت یك مسئله اي است، حكومت آن است كه حضرت امیر به ابن عباس مي گوید كه «به قدر این كفش بي قیمت هم پیش من نیست» آنكه هست اقامه عدل است.
آن چیزي كه حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- و اولاد او مي توانستند در صورتي كه فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوري كه خداي تبارك و تعالي رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لكن فرصت نیافتند.
زنده نگه داشتن این عید نه براي این است كه چراغاني بشود و قصیده خواني بشود و مداحي بشود، اینها خوب است، اما مسأله این نیست. مسأله این است كه به ما یاد بدهند كه چطور باید تبعیت كنیم، به ما یاد بدهند كه غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشي كه حضرت امیر در این حكومت پیش گرفته است باید روش ملتها و دست اندركاران باشد.
قضیه غدیر، قضیه جعل حكومت است، این است كه قابل نصب است و الّا مقامات معنوي قابل نصب نیست یك چیزي نیست كه با نصب آن مقام پیدا بشود؛ لكن آن مقامات معنوي كه بوده است و آن جامعیتي كه براي آن بزرگوار بوده است، اسباب این شده است كه او را به حكومت نصب كنند و لهذا، مي بینیم كه در عرض صوم و صلاة و امثال اینها مي آورد و ولایت مجري اینهاست. ولایتي كه در حدیث غدیر است به معناي حكومت است، نه به معناي مقام معنوي. و حضرت امیر را همان طوري كه من راجع به قرآن عرض كردم كه قرآن- در روایات است این- نازل شده است به منازل مختلف، كلیاتش سبع و الي سبعین و الي زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یك مكتوب، حضرت امیر هم این طور است، رسول خدا هم این طور است. مراحل طي شده است، تنزل پیدا كرده است. از وجود مطلق تنزل پیدا كرده است، از وجود جامع تنزل پیدا كرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت، در عالم طبیعت این وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولیاي بزرگ خدا. بنا بر این، اینكه حدیث غدیر را ما حساب كنیم كه ميخواهد یك معنویتي را براي حضرت امیر یا یك شأني براي حضرت امیر درست كند نیست. حضرت امیر است كه غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست كه اسباب این شده است كه خداي تبارك و تعالي او را حاكم قرار بدهد.» (همان، ج20، ص: 112و113)
و از جمله این همه خوبی، ظلم ستیزی و عدالت محوری شگفت انگیز این اعجوبه خلقت است و در قاموس و خمیر مایه شخصیتی چه در وجوه فردی و چه در امر امارت و حكومت داری علی بن ابی طالب آن چه اصالت دارد اقامه عدل است و او است كه قدرت این معنا را دارد كه عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد كند و یك حكومت الهي داشته باشد، چنین است كه واقعه حساس غدیر را با خود می آورد تا مفهوم حكومت الهی جنبه عینی پیداكند و برای همه مدعیان در طول تاریخ سرمشق و چراغ راه باشد.
یكی از سفارشات در این عید بزرگ كه از همه اعیاد بالاتر است انشاء و القاء تمسك به ولایت علی است. اما معنای این تمسك و شرط صادق بودن بر این ادعا چیست و چگونگی عملی شدن آن كدامین طریق است و راه ارزیابی و راستی آزمائی در این ادعا چه راهی است؟ از محضر امام خمینی(س) درس آموزی می كنیم كه باید به طور كامل بر این راه و روش و صراط مستقیم الهی سیر كرد و از جمله مشخصا عدالت ورزی پیشه نمود و ظلم را ولو برای غیر مسلمان تحمل ننمود و خود نیز بر گرد آن مگردید و چنین است كه شیعه واقعی از مدعی باز شناسی می شود، هرچند در پوشش اسم و رسم و عناوین و القاب باشد. دقت كنید:
« ما در این روز، این روز مبارك كه از اعیاد بزرگ اسلام است و به حسب نفوس ما بالاترین عید است و نكته اش هم این است كه این ادامه نبوت است، ادامه آن معنویت رسول اللَّه است، ادامه آن حكومت الهي است، از این جهت از همه اعیاد بالاتر است. و ما در این روز سعید یكي از چیزهایي كه وارد شده است، این است كه بگوییم، بخوانیم:
الْحَمْدُ للَّه الّذي جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكینَ بِوَلایَة امیر الْمُؤمِنینَ وَ اهْلِ بَیْتِهِ. تمسك به ولایت امیر المؤمنین چي هست؟ یعني ما همین این را بخوانیم و رد بشویم؟ آن هم تمسك به ولایت امیر المؤمنین در روزي كه ولایت به همان معناي واقعي خودش بوده است، نه تمسك به محبت امیرالمؤمنین، تمسك به محبت اصلًا معنا هم ندارد، تمسك به مقام ولایت آن بزرگوار به اینكه گرچه ما و بشر نمي تواند به تمام معنا آن عدالت اجتماعي و عدالت حقیقي را كه حضرت امیر قدرت بر پیاده كردنش داشت، نمي توانیم ماها و هیچ كس، قدرت نداریم كه پیاده كنیم، لكن اگر آن الگو پیدا شده بود و حالا هم ما باید به یك مقدار كمي كه قدرت داریم تمسك كنیم. تمسك به مقام ولایت معنایش این است كه،- یكي از معاني اش این است كه- ما ظِلّ آن مقام ولایت باشیم. مقام ولایت كه مقام تولیت امور بر مسلمین و مقام حكومت بر مسلمین است، این است كه چنانچه حكومت تشكیل شد، حكومت تمسكش به ولایت امیر المؤمنین و این است كه آن عدالتي كه امیر المؤمنین اجرا مي كرد، این هم به اندازه قدرت خودش اجرا كند. به مجرد اینكه ما بگوییم ما متمسك هستیم به امیر المؤمنین، این كافي نیست، این تمسك نیست اصلش. وقتي كه حكومت الگو قرار داد امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- را در اجراء حكومتش، در اجراء چیزهایي كه باید اجرا بكند، اگر او را الگو قرار داد، این تمسك كرده است به ولایت امیر المؤمنین. چنانچه او الگو نباشد، یا اینكه تخلفات حاصل بشود از آن الگوي بزرگ، هزار مرتبه هم روزي بگوید «خدا ما را از متمسكین قرار داده است»، جز یك كذبي چیزي نیست. و مجلس كه از مقامات بلند یا بلندترین مقام كشوري است، چنانچه الگو قرار داد آن چیزي كه امیر المؤمنین مي خواست، و آن عدالتي را كه آن در همان برهه كمي كه به او مجال دادند- خیلي كم مجال پیدا كرد- اگر الگو قرار بدهند آن را براي اینكه احكام را و اموري كه باید محوّل به آنهاست به آن نحو اجرا بكنند، به آن نحو تصویب بكنند و دقت بكنند، آن وقت مي شود گفت كه مجلس ما هم از متمسكین به امیر المؤمنین هستند. و اما چنانچه مجلس نتواند این كار را بكند، یا خداي نخواسته نخواهد این كار را بكند، یا بعض افراد نگذارند كه این كارها بشود، آن وقت ما نمي توانیم بگوییم كه یك مجلس متمسك به ولایت امیر المؤمنین داریم. و هكذا قوّه قضائیه، اگر قوّه قضائیه هم تبعیت نكند از آن قضاء امیر المؤمنین كه «اقْضاكُمْ عَلِيٌ» و اگر تبعیت نكند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامي نباشد، آن هم هر چه بگوید ما متمسك هستیم، بر خلاف واقع است. تمسك وقتي است كه قوّه قضائیه هم كارهایي كه مي كنند از روي الگوي علوي باشد كه همان الگوي اسلامي است. و مردم ما هم كه این دعا را یا این فقره را مي خوانند آنها هم باید توجه كنند به اینكه تمسك به ولایت حضرت امیر براي آنها تبعیت از مقاصد اوست. همین طور گفتند كه ما شیعه علي هستیم، و همین كه گفتند ما متمسك به ولایت امیر المؤمنین هستیم، این كافي نیست، نمي شود این. این امور، اموري نیست كه لفظي باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانیم ما بگوییم تحقق پیدا كرده است؛ اینها یك امور عملي است، یك حكمت عملي است اینها. باید كساني كه مدعي هستند كه ما شیعه امیر المؤمنین هستیم، تبع او هستیم، باید در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چیز تبعیت از او داشته باشند. اگر این تبعیت نباشد و ما بگوییم كه ما شیعه هستیم، یك گزافي گفته ایم، یك لا طائلي گفته ایم.
امیر المؤمنین در زمان حكومتش- كه بسیار كوتاه و بسیار با ناگواریها مقابل بود- مي بینید كه وقتي كه آن نامه را به مالك اشتر مي نویسد چه مسائل مهمي را، مسائل سیاسي را، مسائل اجتماعي را، همه چیز را در آنجا ذكر مي فرماید، با اینكه یك بخشنامه اي براي یك نفر بوده است. یك نامه اي براي یك نفر بوده است و آن این است كه مي گوید كه- به حسب نقلي كه شده است كه یك خلخال را از پاي یك ذمّي در حكومت او در آوردند،- به حسب این روایت، مي فرماید كه اگر انسان بمیرد براي این، این مَلوم نیست. شیعه این است كه این طور باشد نه مثل ما، شیعه این است كه اگر چنانچه در حكومت اسلامي، در كشور اسلامي، ظلم و لو به یك ذمّي وارد بشود، آن هم ظلم به همین كمي كه یك خلخال را از پاي یك ذمیّه درآورند، بگوید كه انسان اگر بمیرد ملوم نیست، ملامت نباید به او بشود، این طور اهمیت دارد.(همان،ج18،ص:155 -153)
و در آخر ضمن عرض تبریك صمیمانه به مناسبت این عید سعید به همه دوستداران مولا امیر المؤمنین و همه پاسداران خوبیها كه در حقیقت متمسكین واقعی به ولایت امیر المومنین (ع) هستند، سخن را با این فراز از كلام یكی از این متمسكین و اقعی از این جمع خوبان به پایان می بریم كه:
«صلوات و سلام بي پایان به رسول اعظم كه چنین موجودي الهي را در پناه خود تربیت فرمود و به كمال لایق انسانیت رسانید. و سلام و درود بر مولاي ما كه نمونه انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقي است و خود الگوي انسانیت و مظهر اسم اعظم است.» (همان،ج14، ص349 )
به قلم : اصغر میرشكاری